ب ی ت و م ی می ر م
آرزویم این است نتراود اشک در چشم تو هرگز مگر از شوق زیاد . . .
نرود لبخند از عمق نگاهت هرگز . . .
و به اندازه هر روز تو عاشق باشی عاشق آنکه تو را می خواهد . . .
و به لبخند تو از خویش رها می گردد . . .
و تو را دوست بدارد به همان اندازه که دلت می خواهد
نمی شود نوشت
که این روزها چقدر عاشقانه باختم
نمی شود نوشت ... !!!
خودت را تصور کن
.
بی "او"
.
شاید بفهمی چه کشیدم
.
بی "تو"
دلم برای کسی تنگ است که گمان میکردم :
می آید .....
می ماند ....
و به تنهائیم پایان میدهد
آمد .....
رفت ......
و به زندگی ام پایان داد ... !!
خواستم بنویسم که خیلی بی وفایی.
شهامت میخواهد
بدونِ " اشک " ، خاطراتت را مرور کردن
قلبمودرست اینجوری شکستی
ردپایت را که میگیرم ، از تو دورتر می شوم ، شاید کفش هایت را برعکس پوشیده ای !
که چشم هایم
دیگر با من و بغض هایم
نمیسـازنـد
اگه :
2+2 = 4
H +2O = آب
ابر + رعد = باران
غم + چشم = اشک
تنهائی + تاریکی = من
عشق + مهر = تو
پس : من - تو = مرگ !
خیلی سخت بود …
با “بغض” نوشتم ولی با “خنده” خواندی …
چقدر جالب ! تو لحظه های داغونی فقط یه نفر میتونه آرومت کنه ، اونم کسیه که داغونت کرده !
خوش به حال فرهاد که تلخترین خاطره اش شیرین بود !…
دیدی آخر من را لمس کردی ؟
ولی حیف که سنگ قبر من احساس ندارد !
با خود عهد بستم بار دیگر که تو را دیدم بگویم از تو دلگیرم
ولی باز تو را دیدم و گفتم بی تو میمیرم
ز غم كسي اسيرم كه ز من خبر ندارد
عجب از محبت من كه در او اثر ندارد
غلط است هر كه گويد دل به دل راه دارد
میـدونی بن بست زنـدگی کـجـاست ؟
جــایــی کـه
نـه حـــق خــواسـتن داری
نـه تــوانــایـی فـــرامــوش کـــردن
مـــــــــــیان این همــــــــه "اگـــر"
تــــو چـــــــــــقدر "بایدی "
هنوز دلخوشم به،
“خدا نگهدارش”
اگر نمیخواست برگردد؟
اصراری نبود که خدا مرا نگه دارد!
آنقدر
فريادهايم را
سکوت کرده ام
که اگر به چشمانم بنگريد
کر مي شويد...
ادامه مطلب